دانلود آهنگ من خود آن سیزده ام از محسن چاوشی
آهنگ بسیار زیبا از محسن چاوشی بنام من خود آن سیزده ام که شعر این آهنگ کاری از استاد شهریار است که در وصف عشق خود خواننده است و داستان آن را در ادامه بهمراه متن گزاشته ایم.
داستان من خود آن سیزده ام:
زمانيكه شهريار براي خواندن درس پزشكي به تهران آمد، همراه با مادرش در خيابان ناصرخسرو كوچه مروي يك اتاق اجاره ميكند. آنجا عاشق دختر صاحب خانه ميشود. صحبتي بين مادران آنها مطرح ميشود و يك حالت نامزدي بوجود ميآيد. قرار ميشود كه شهريار بعد از اينكه دوره انترني را گذراند و دكتراي پزشكي را گرفت با دختر عروسي كند.
اين شاعر و دوست شهريار تصريح كرد: شهريار رفته بود خارج از تهران تا دوره را بگذراند و وقتي برگشت متوجه شد، پدر دختر او را به يك سرهنگ داده است و آنها با هم ازدواج كردهاند. شهريار دچار ناراحتي روحي شديدي ميشود و حتي مدتي هم بستري ميشود و در اين دوران غزلهاي خوب شهريار سروده ميشوند.
طيار با بيان اينكه آن دختر بر خلاف شايعات فاميل شهريار نبوده و «عزيزه خانم» همسر شهريار فاميل او بوده است، اظهار داشت: بهجت آباد سابق بر اين تفرجگاه تهران بود و مثل امروز آپارتمان سازي نشده بود. اين محل، جايي بود كه بيشتر اوقات شهريار با دختر براي گردش آنجا ميرفت. بعد ازاينكه دختر ازدواج ميكند، شهريار يك روز سيزده بدر براي زنده كردن خاطرات آنجا ميرود و دختر هم با شوهر و بچه آنجا مي آيند. شهريار با دختر روبرو ميشود و اين غزل را آنجا ميسرايد.
متن آهنگ من خود آن سیزده ام:
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و
هنوزمن بیچاره همان عاشق خونین جگرم
من خود آن سیزده ام از محسن چاوشی
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحب نظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانی است به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
من خود آن سیزده ام از محسن چاوشی
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
من خود آن سیزده ام از محسن چاوشی
تا به در و دیوارش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
من خود آن سیزده ام از محسن چاوشی
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چکنم لعلم و والا گهرم... سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر
من خود آن سیزدهم كز همه عالم به درم...