تف و لعنت از امین حبیبی
خسته و زخمی و داغـــون یه گوشه کنج خیابون
گونه هام خیسه از اشک و تو دلم غصه فراوون
هرکسی رد میـــشه انــــــگار منو اصلا نمیبـــینه
هیچ کسی حتـــی یه لحظــــه پای حرفام نمیشینیه
هیچ کسی دلش نمیخواد جــای من باشه یه روزم
باید اینجا تک و تنـــــــــها تا همیـشه من بسوزم
منی که یه روزگاری واسه خـــودم کســـــی بودم
همه چی داشتم و اینجور غریب و بی کسی نبودم
تف و لعنت به تو ای عشق که منو ویرونه کردی
خونــــه ی آباد من رو اینجوری ویـــرونه کردی
اشتراک گذاری مطلب