دانلود آهنگ شهیار قنبری به نام انشای تابستانی با بالاترین کیفیت
دانلود آهنگ انشای تابستانی از شهیار قنبری
دانلود آهنگ انشای تابستانی با کیفیت 128 و 320 بهمراه پخش آنلاین و متن آهنگ
متن آهنگ شهیار قنبری انشای تابستانی :
انشای تابستانی
دوباره از مینا بنویسید
ما شب ها در پشه بند می خوابیدیم
تا مینا دختر همسایه را پیش از خواب سیر تماشا کنیم
و بعد کاسه ی آب یخ را سر بکشیم
و یک پهلو بخوابیم
تا موهای بلند و پرپشت مینا را که از کنار تختش آویزان می شد، ببینیم
بابا که می دانست زیر کاسه یخ ما نیم کاسه ای هست
هر ده دقیقه یکبار مارا بی خود و بی جهت حاضر غایب می کرد
اما ما از رو نمی رفتیم و همان جور یک پهلو می ماندیم
تا ستاره ها یکی یکی از رو بروند و رنگ ببازند
ما به سایه ی مینا آنقدر زل می زدیم تا شاید خوابش را به خواب ببینیم
ما با معاشرت دختر و پسر به شدت موافقیم
قاطی پارتی های جمعه بعد از ظهر را دوست داریم
ما تا به حال چند نامه برای مینا سنگ قلاب کرده ایم
که یکی هم شیشه گلخانه شان را شکسته است
بابا موافقت کرده است که مینا به ما که دست به تجدیدیمان خوب است
فیزیک و شیمی درس بدهد
چند روز پیش مادربزرگ به ما گفت: مراقب باش کار دست خودت ندهی!
ما منظور خانوم جان را نفهمیدیم
اما اگر منظورش ابریشم موهای میناست که دیگر کار از کار گذشته است...
ما در دفترچه عقاید مینا هم چند خطی به یادگار نوشته ایم
مینا اما مارا داخل آدم حساب نمی کند.
حتی پاری وقت ها به بابای ماهم لبخند می زند
و به موهایش جوری دست می کشد که حواس بابا هم پرت می شود
ما با آزادی زن و مرد موافقیم
اما پدر مینا که حسابدار بانک رهنی است
و قول داده که هرگز لبخند نزند
یک روز جلوی بابا را گرفت
و بی مقدمه از بی بند و باری جوان ها گفت
ما گوش هامان را تیز کردیم و شنیدیم که بابای می گفت:
دوره ی آخرالزمان است
سگ صاحبش را نمی شناسد!
پسر شما هم که هیپی شده است و هنوز پشت لبش سبز نشده
از شر شلوار لاستیکی خلاص نشده
برای دخترهای محله مزاحمت ایجاد می کند
رئیس شهربانی کار خوبی کرده که ماموران را به کافه ها می فرستد
تا سر این گیس درازها را تیغ بیاندازد.
وضع مملکت از وقتی خراب شد که شرکت واحد به کار افتاد
اتوبوس یک طبقه و دو طبقه باعث شد که روی مردها به زن ها باز شود
و تنشان به تن هم بخورد.
ما با پدر مینا موافق نیستیم
اما منتظریم تا مینا به سن قانونی برسد
چقدر سن قانونی خوب است...
کاش همیشه تابستان باشد
پشه بند باشد
موهای مینا از تخت آویزان باشد
تا ما بدون ترس و لرز بتوانیم
مینا را به اسم کوچک صدا کنیم.
این بود انشای ما درباره ی مینا
ببخشید آقا معلم!
درباره ی تعطیلات تابستانی...