دانلود آهنگ کیو کیو بنگ بنگ (برادر خاطرت هست) از گوگوش
متن آهنگ کیو کیو بنگ بنگ (برادر خاطرت هست) از گوگوش
صلات ظهر مرداد ، هوای پخته ی منگ
دوتا بچّه ی بي خواب ، ته يه کوچه ی تنگ
با يه تفنگ چوبی ؛ يه تير کمون يه مشت سنگ
می رفتيم جنگ دشمن ؛ come on - کيو کيو بنگ بنگ
چقدر سرخ پوست کشتيم ، تو اون کوچه ی بن بست
چه فصل ساده ای بود ، برادر خاطرت هست ؟
همه سرگرم بازی ، همه بـی خبر و شاد
کسی از روز غصّه ، خبر اصلاً نمی داد
هوای بچّگی ها ؛ بهار مهربونی
گذشت و ما رسيديم ، به فصل نوجوونی
شبای خوش جمعه ؛ شبای سينما بود
ستاره ی فرنگی ، چراغ راه ما بود
يکی آواز مي خوند ؛ مثل " الويس پريسلـی "
يکی جيمز وين مي شد ، واسه زهرا و ليلی
چه بوسه ها گرفتيم ، تو اون کوچه ی بن بست
کتک هم خوب خورديم ، برادر خاطرت هست ؟
بهار بود و هنوزم ، شب جيک جيک مستون
هنوز هم پرده ها بود ، رو صورت زمستون
گذشت اون شب روشن ، شب ستاره و ماه
رسيد نسل مـن و تـــو ، به اوليـن بزنگاه
بزنگاه بدی بود ، چهل سوی پر آشوب
نه يک هم درس دانا ، نه يک همسفر خوب
يکی رو باد مي برد ، پی ميراث شرقـی
يکی رو آب می برد ، به مغرب ترقـی
چقدر ممنوعه خونديم ، تو زير زمين بد بو
همش بحث و جدل بود ، سر پيام شاملو
تو پيچ پيچ شب ما ، قيامت بود و غوغا
يکي خمار انگلز ، يکي نشئه ی بودا
تو مسجد - شاعر چپ ؛ تو کافه - مؤمن مست
عجب سرگيجه ای بود ، برادر خاطرت هست ؟
هنوز شبای جمعه ، شبای سينما بود
تب تند گوزنها ، تو کوچه های ما بود ؛
به يادم هست که يک روز ، همه جسور و شير دل
شديم آرتيست اوّل ، تو فيلم حقّ و باطل
موتور ؛ شبنامه ؛ چاقو ؛ رفيق مترقی
زن نيمه برهنه ، توی حجاب شرقـی
هوای شور و شر بود ، تو اون کوچه ی بن بست
يکی گلوله می خورد ، يکی قدّاره می بست
همه شيفته و سر مست ، تو رؤيا مونده در بست
چه خوابها که نديديم ، برادر خاطرت هست ؟
ديگه يادی ندارم ، از اون جيک جيک مستون
بهار مرد و زمين رفت ، به رؤيت زمستون
شکست کشتی مهتاب ، تو گلو موج هيولا
ستاره بود که می رفت ، به قعر شب دريا
ديگه سکوت تار و کمونچه ی شبانه
حقيقت بود حقيقت ، نه فيلم بود نه ترانه
( کوچه ها باریکن ؛ دکونا بسته است ...: بماند )
تفنگهای حقيقی ، برادرهای دلتنگ
ببين گردش چرخ و ؛ باز هم کيو کيو بنگ بنگ
شبي صد دفعه مردیم ، تو اون کوچه ی بن بست
چه فصل وحشتی بود ، برادر خاطرت هست ؟
گذشت اون فصل و ما هم ، گذشتيم با دل سرد
مثل غبار اندوه ؛ سوار باد ولگرد
از اين گودال ، به اون گود ، از اين چاله به اون چاه
سفر کرديم ؛ رسيديم ؛ به آخرين بزنگاه
رو خاک سست غربت ؛ نشستيم تلخ و سنگين
يکي افتاده از دل ؛ يکی افتاده از دين
تو اين غربت بيمار ؛ تو اين بـی راهه ی تار
نه يک راه بلدی بود ، نه يک قافله سالار
گم و گور رفته از دست ، تو اين بهشت سرمست
چه دوزخی چشيديم ، برادر خاطرت هست ؟
صلات ظهر مرداد ؛ هوای پخته ی منگ
دو بچه ی مهاجر ؛ تو يک اطاقک تنگ
با يه دگمه يه مشت سيم ، يه جعبه نور خوش رنگ
نشستن گرم بازی ؛ come on - کيو کيو بنگ بنگ
باز هم کيو کيو بنگ بنگ - هنوز کيو کيو بنگ بنگ