من نمیدونم چمه چرا نمیخوابم من نخواستم بعد تو هیچوقت نمیخوامم

خاطرات تو منو تنها نمیذارن خودت نیستی

تو فقط میدیدی هر چی که خودت ساختی هی بهم میریزی تو میبینی میبازی

تو خودت غرقی چقدر سردی شدی کالبد مشکی

تو میخواستی انگاری شعله ور شی شدی آتیش دور من گل وحشی

چجوری میتونی بگو خودتو ببخشی …

نمیای نمیخوای عاشقم شی مث من بشی دیوونه یعنی میسازی از من روانی یه ردی

خاطره میشن آرزوهامون حالتو میپرسن یاد تو میوفتم لعنت به بارون

خاطره میشن آرزوهامون حالتو میپرسن یاد تو میوفتم لعنت به بارون

صدام بزن یه جا یه شب بگو حس قشنگ تو چشمای نازتو یادته یا نه آره یا نه

باید به عکسای دو نفره ی قدیمی کنم عادت …

الان حالت چطوره الان که دیگه نیستم هر جا حرف تو باشه … که نیستم

الان حالت چطوره حالا که شلوغه دورت رسیدی آخه به حرفم دروغ دادن به خوردت

دلت میخواد برم یه جایی که دیگه نشه منو دیدش

چجوری دلت آروم میشه داره ندیدن من آسون میشه

دلت میخواد برم یه جایی که دیگه نشه منو دیدش

چجوری دلت آروم میشه داره ندیدن من آسون میشه

نگفتم برگرد که بشی زخم روی خراشای قلبم به حال هر دومون هر روز بخندن

نگفتی رو میشه دست تو کم کم …

حالا من نه نشدم اصلا مث حالت طبیعی قبلا شاخه های این تنه از تو شکستن

از خود ردی بدنم میترسم …

راستی این سکانس آخر فیلمو تنهایی ساختی جالب بود بشی نقش اول ببازی

یه لبخند بزن که بد سوژه عکاسی …

راستی این سکانس آخر فیلمو تنهایی ساختی جالب بود بشی نقش اول ببازی

یه لبخند بزن که بد سوژه عکاسی همینو خواستی …

یکی مثل تو خندونه هر جا میره یکی مثل من از ریشه تنها میشه

روی برگای زرد روی برف راه میره بشه شعر بشه درد مگه حرف حالیشه

یکی مثل تو خندونه هر جا میره یکی مثل من از ریشه تنها میشه

روی برگای زرد روی برف راه میره بشه شعر بشه درد مگه حرف حالیشه

آرزو میشن خاطره هامون حالتو میپرسن یاد تو میوفتم لعنت به دو تامون

من همین دیشب آتیش زدم ازت هر چی مونده بود پیشم

گفتم اینجوری پیش بره بدتر از اینم میشم

آخه چشمات یه کاری کرده بود که کفری شم

نه نه نمیدیدم دیگه از اون چشات حسی نمیگیرم

دیگه عشقی تو اون چشات نمیبینم عجیبه زندمو چرا نمیمیرم

چی شده خوشی زده زیر دلت بدی کردم اخه کجا بهت

چقد حرف شنیدم به خاطرت نه به باطنت و نه به ظاهرت

خواب ندارم که نباری میگی چیکار کنم

دست خالی دست و پا زد کی تو این شبای سرد

صحنه سازی اکت و بازی نقشمو کی بازی کرد

اشکم اومد روی شعرام چشمتو …

بگو من یا تو کی وسط این بازی کم آورد

یکی که بی خیال فردا شد یه شبه یادش میرفت حرفاشو

بگو من یا تو کی وسط این بازی کم آورد

یکی که بی خیال فردا شد یه شبه یادش میرفت حرفاشو

مو مشکی ناز چشماتو کی مث من میکشه هیشکی

مو مشکی قلب کی یخ زده غرق شده میبینی ته کشتی

چرا کارام نمیاد و نمیبینه پای علفای هرز دورشو نمیچینه

خودشو میزنه به اون راهه که نمیگیره مطلبو …

نبودم نبودت نداره فرق دیگه نیش خنده هاتم نداره سم دیگه

میدونم یه روزی یه جایی پس میده کارماشو قلبت

دورو میشه نمیتونه یه رو باشه

دورغ میگه نمیتونه که با یکی باشه

به روشم نمیارم که یهویی مودی نشه

… خودش میدونه که بازی نده